یادداشت | کمدی شو
به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، از زمانی که جعبه جادو وارد چرخه زندگی ایرانیان شد، شاید این فکر به ذهن سازندگانش خطور نمی کرد که امروزه جنگ بزرگی توسط این وسیله در دنیا رخ در حال رخ دادن است.
تلویزیون و رسانه دیداری امروز به مثابه یک سلاح برنده و قوی و همه گیر همچنان می تازد. هجوم هزاران شبکه تلویزیونی در سراسر دنیا و با انبوه میلیونی برنامه های آن، رگبار اطلاعات و شخم زدن فکر و دل هر بیننده ای را رقم می زند.
بارش میلیون ها عقیده و فکر و ایده در این جعبه جادو بر سر بینندگانش، هم می تواند انسان ساز باشد هم انسان سوز! و این بیننده است که باید کیّس باشد تا بتواند به فرموده قرآن کریم بهترین را انتخاب کند.
قبل از انقلاب اسلامی تلویزیون ملی ایران، بر پایه تفکرات انقلاب سفید محمدرضا پهلوی ساماندهی و اجرا می شد. به این معنی که می بایست رسانه ها در کنار دیگر نهادهای حکومتی، نظیر آموزش و پرورش، ادارات دولتی و دیگر نهادها، ترویج انقلاب سفید صورت می گرفت.
شبکه های یک و دو که در دهه چهل تنها کانال های تلویزیونی ایران بود، از این قاعده مستثنی نبودند. در انقلاب سفید بیشتری تکیه بر ایران باستان و ذکر پادشاهی 2500 ساله از کوروش تا محمدرضا بود و در کنار این، تضعیف نهاد مذهبی و مذهبیون در کشور کلید خورد تا نشان دهد، تنها راه نجات و پیشرفت، از کانال غیر دینی وجود دارد، البته ظاهرسازی های دینی محمدرضا در کنار این وقایع به مرور از دهه چهل تا پنجاه، کمرنگ شد.
تلویزیون ملی در تولید برنامه های دینی شاید به فراخور جامعه مذهبی ایران اقدامی شایسته انجام نمی داد و از همین رو خیلی از ایرانیان و مذهبیون از تلویزیون استفاده نمی کردند.
استفاده از ابزاری از زنان به بهانه اینکه آن ها در طرح انقلاب سفید دوشادوش مردان در جامعه حضور پیدا کنند و حق رای داشته و از پس پرده – بخوانید چادر- رهایی! یابند، تلویزیون عملا ابزاری تبرج گرایی و تبرج نمایی از کانال زنان تبدیل شده بود.
این رویه تا بدان جا ادامه یافت که با ظهور انقلاب اسلامی و پیروزی آن، عملا انقلابی در این قضیه در تلویزیون رخ داد. تغییر در ساختار سیاسی و اجتماعی ایران تاثیر شگرفی بر تبلیغات رسانه ای و تلویزیون گذاشت. حضور زنان محجبه و تبدیل فیلمفارسی به تولیدات فاخر مذهبی و اجتماعی در دهه شصت، از نمونه های بارز این تغییر بود.
با گذشت زمان و پیشرفت فنی و محتوایی تلویزیون جمهوری اسلامی ایران، رسانه ملی بازتاسیس و برنامه ها بر اساس سیاست گذاری فرهنگی و دینی بنا گشت.
با تغییر و تحولاتی که در صنعت تلویزیون در جهان رخ داد، ایران نیز در امان نماند و تغییراتی هرچند ناخواسته دامنگیر آن شد.
ذائقه گرایی مخاطب و تولید بر اساس واکاوی داده ها یا همان دیتا ماینینگ بر این اساس، رسانه ملی را برآن داشت تا شبکه های خود را افزایش داده و تخصص گرایی را جایگزین برنامه های عمومی کند.
البته این نگرش تا حدی در خور توجه و تحسین است اما می بایست بومی سازی آن بر اساس ذائقه ایرانی اسلامی صورت می گرفت که این مهم کمرنگ جلوه شد و ظهور شبکه های مختلف با کیفیت محتوایی پایین تر و کمی گرایی با توجه به شبکه های اصلی و قدیمی تلویزیونی را شاهد بودیم.
حال بعد از گذشت رشد شبکه های تخصص محور، شاهد رشد کیفی آن ها هستیم؛ البته این بدان معنا نیست که به نقطه مطلوب آن رسیده ایم اما شروع خوبی است.
متاسفانه کپی برداری و عدم ابراز خلاقیت در تولید برنامه های تلویزیونی توفیق آنان را در جذب مخاطب کم کرد؛ اما خوشبختانه تولید برنامه هایی با محوریت فکر داخلی و اندیشه ورزی جوانان ایرانی در عرصه رسانه، تا آن جا پیش رفت که حتی رسانه های اپوزوسیون را نیز تحت الشعاع خود قرار داد.
یکی از شبکه های موفق رسانه ملی در 5 ساله اخیر، شبکه نسیم است که با مقدار خوب تولید برنامه و تولید برنامه های تامینی کمتر، قدرت رسانه ای را به رخ کشید. البته بدین معنا نیست که این شبکه خالی از اشکال و در نقطه مطلوب خود قرار دارد اما انصافا نمونه خوبی بوده و جای کار دارد.
این شبکه با برنامه ویژه و منحصر به فردی مشهور تر شد که حتی در بین بیننده های تلویزیونی پرمخاطب ترین برنامه رسانه ملی شناخته شد.
خنداونه عنوان برنامه ای است که از سال 1393 با رویکرد افزایش نشاط و شادی در مردم با قالب های مختلف بومی و ایرانی و با حذف قالب های مرسوم برنامه های تلویزیونی ماهواره ای شروع موفقی را آغاز کرد.
در رسانه ملی عمدتا برنامه هایی که چند قسمتی و فصلی هستند، نتوانسته اند توفیق زیادی حاصل کنند اما دو برنامه در این بین، موفق عمل کرده و همچنان مخاطب خود را پای تلویزیون می نشانند.
یکی از این برنامه ها، سریال زیرآسمان شهر بود که دو فصل آن موفقیت چشمگیری داشت اما به دلیل فرسایشی شدن محتوای آن و عدم غنای موضوعات فصل چهارم آن با توجه به فصول قبلی خود، باعث نیمه تمام ماندن آن و در نتیجه شکست پروژه فصل سوم شد.
برنامه دیگر، خندوانه است که از سال 93 تا کنون پنج فصل آن به روی آنتن رفته است و همچنان کارگردان آن قصد ادامه کار را دارد.
فارغ از ضعف و قوت های آن، این برنامه در حال رسیدن به یک موازی کاری و راکد شدن بود که با طراحی های جدید برنامه ای نظیر طرح لباهنگ و خنداننده شو، توانست خندوانه را از حذف شدن نجات دهد.
طرح خنداننده شو، در دوفصل اخیر خندوانه موفق عمل کرد آن هم به دلیل استفاده از ظرفیتی که تا کنون در عرصه هنر در کشورمان کمتر مورد توجه بود. پایه خنداننده شو، در حقیقت استندآپ کمدی است که نوعی برنامه کمدی را به نمایش می گذارد.
البته ناگفته نماند این طرح رامبد جوان و همکارانش مورد انتقاد برخی از هنرمندان کمدی هم قرار گرفته و برخی ازآنان بر این عقیده بودند که ظرفیت خنداونه بیش از شومن شدن است.
اما استقبال از این طرح برای بینندگان، فصل جدیدی از برنامه سازی را در تلویزیون ایجاد کرد، به طوری که برخی برنامه سازان، با شبیه سازی این طرح در برنامه های عیدانه خود، آن را در تلویزیون گسترش دادند.
خنداننده شو دارای نکات مثبت و منفی زیادی است که به فراخور تازه وارد بودنش هم چندان غیرمعمول نیست؛ اما اگر جلوی معایب آن گرفته نشود و نقاط قوتش تقویت نشده و راکد بماند نه تنها ضربات غیرفرهنگی بر پیکره فرهنگ کشور وارد می کند بلکه سرانجامی مانند زیر آسمان شهر را تجربه خواهد کرد.
در کنار نقاط قوت و خوبی که این برنامه برای تلویزیون به ارمغان آورد، نکته های ریز منفی هم وجود دارد که قطعا اگر با دقت بهتر و با نظارت کارشناسانه اتفاق بیفتد نتایج قابل قبول تر و اثرگذارتری خواهد داشت.
استندآپ کمدی پیشینیه زیادی در کمدی ایران ندارد؛ اما رامبد جوان با طرح این ایده و برگزاری دو فصل از آن، عملا باعث گسترش نوع جدیدی از خنداندن که هدف اصلی خندوانه در قالب طنز و کمدی که خود برای ارائه مشکلات و معضلات جامعه به کار برده می شود پیاده کرده است.
فارغ از کار تخصصی و دانشی در حیطه هنر استندآپ کمدی، باید زوایای اجتماعی و اخلاقی و بومی سازی آن نیز با دقت پیاده شود. البته این مهم تا حدی اتفاق افتاده است اما هنوز به سر منزل مقصود نرسیده است.
در میان بومی سازی استندآپ کمدی در ایران، مساله حضور زنان برای اجرای این نوع برنامه و حتی نحوه اجرای آن باید مورد بررسی قرار بگیرد.
اثرگذاری استندآپ کمدی بر جامعه را نمی توان نادیده گرفت به طوری که امروزه در فضای مجازی، ظهور استندآپ کمدی راه جدیدی را می پیماید که برنامه خندوانه آن را کلید زد.
طبق توصیه های رهبرمعظم انقلاب، هر پدیده فرهنگی از سه حالت خارج نیست، یا خوب است که آن را می گیریم یا بد است که وا می گذاریم و یا نیمه خوب و نیمه بد است که باید خوب را گرفته و برای بد، ذیلی درنظر گرفته و آن را اصلاح کنیم.
استندآپ کمدی دقیقا همچنین حالتی دارد که باید ذیلی برای نکات منفی آن در نظر گرفت و بومی سازی کرد. اگر خنداونه به عنوان واردکننده این حرکت جدید طنز به کشور، نتواند بومی سازی را انجام دهد، دیگر خیلی نمی توان برای فضای مجازی و شروع آن در جایی غیر از مبدا آن یعنی تلویزیون آن را شاغول کشید.
فی الحال حضور استندآپ کمدین های زن در فضای مجازی آغاز شده و فارغ از فضای خنداونه به کار خود ادامه می دهد. چون این پدیده فرهنگی تازه وارد است می توان به موقع آن را ویرایش کرد و ارائه خوبی به جامعه داد.
در این میان اگر از برخی بی اخلاقی ها و از دست در رفتن های ناخواسته خنداننده شو بگذریم، فرصت خوبی برای بیان معضلات و کمک به رفع آنها از این طریق امکان پذیر است.
کارشناسان فرهنگی و مذهبی در کنار اساتید هنری استندآپ کمدی، در رشد این هنر به شدت اثرگذار بوده و می توانند حرکت عمومی فرهنگ کشور را سرعت بخشیده و کمک کنند. /829/س۷۰۱/س
محمدمهدی مرادی